هیچ گاه جدا از نیازت تماشایم كردی ؟؟؟؟
من زنم !
همانقدر ظریف كه گاه دوست دارم به یكی تكیه كنم
كه گاه ناتوانی ام هم عشوه ای زنانه می شود
اما هر بار كه لازم بود شانه های ظریفم بار مردانه ات را به دوش كشید
...
گاهی نان آور خانه ات شدم
گاهی مونس تنهایی ات
و گاه مادرانه مهر می ورزیدم آنگاه كه خود كودكانه می خواستمت
آرامشی را به تو هدیه می دادم كه شاید خود از آن سهمی نداشتم
همیشه با تو همراه بوده ام
اما كِی خودم بودم ؟؟؟
كِی برای خودم زیستم ؟
نظرات شما عزیزان: