پسر رو پدرش کرد گفت :
بابا من می دانم این خط معنیش چیست،
هفته ی پیش یادگرفتیم،
...
اسمش خطِ فاصله است،
ینی مادر از ما فاصله گرفت،
درسته..؟
پدر خطوط پیشانیش در هم رفت،
افکارش پُر از خطی خطی شد،
به فکر فرو رفت ،
چه کارهایی که برای فراموش کردن نمی کنیم،
وقتی کسی از میانمان میرود،
رویش خط می کشیم،
کمی محترمانه تر،
مجلسی تر،
گوشه ی عکسش...
پدر کمی آرام شد،
دستی روی عکس کشید،
خطِ تیره ی فاصله را برداشت و گفت :
دیگر با مادر هیچ فاصله ای نداریـــــم...
نظرات شما عزیزان: