تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

نیوه مانگ

دل نوشته های من...

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

 تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

او که هرگز نتوان یافت همانندش را

منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد

غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
 
از رقیبان کمین کرده عقب می‌ماند
 
هر که تبلیغ کند خوبی ِ دلبندش را!
 
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
 
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
 
مادرم بعد تو هی حال مرا می‌پرسد
 
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
 
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
 
به تو اصرار نکرده است فرآیندش را
 
قلب ِ من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
 
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
 
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
 
بفرستند رفیقان به تو این بندش را :
 
«منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
 
لای موهای تو گم کرد خداوندش را »!!!
 


نظرات شما عزیزان:

مهسا
ساعت23:11---18 مرداد 1391
وقتی به هــــــــــــوای دیدنت
قلـــــــــــــــب ابرها هم
تند تند می تپد
یاد تو
مثل چیزی
... شبیه یک قطره بــــــــــــــــــاران
بر لبهای خشک و ترک خورده ام
لیـــــــــــــــز می خورد !!!!


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, ] [ 22:47 ] [ سروه ] [ ]